دغدغه های خانم مشوش



چند هفته ای شده که آدمای زندگیمو از یه صافی رد کردم
کلا با خیلیا روابطمو قطع کردم  با بعضیا روبطمو کمتر کردم و ازونور به سه چهار نفر اجازه ی اینو دادم بهم نزدیکتر شن
الان آرامش بیشتری دارم واقعا
دارم سعی میکنم حتی اگر روزگار باهام نمیسازه ولی من بیشترین لذتو ببرم از زندگی
مگر چقدر قراره عمر کنم!:)

بعد از زالو انداختن پشت گوشم

دومین کار چندش آوری که کردم حون تراپی بود

روی صورتم پنج تا حون گذاشت تا راه برنو ماده شونو ترشح کننو پوستم خفن شه

پنج جلسه س یک جلسه شو فعلا رفتم فاصله ی بین جلساتش چهار روز تا یک هفته س

اولش واقعا چندشم شد خنک بودو پهن ولی کم کم عادت کردم نرم بودن با حرکتشون ماساژ میدادن پوستمو بانمک بود درکل

من رو گردنم حساسم ناجور قلقلکم میاد یکیشون حالا ول کن نبود عی میگفتم برش داره میذاشت رو پیشونیم باز بدو بدو میرفت رو گردنم


اونقدر خسته بودم هرچی میخوندم توی مغزم نمیرفت
با ح تصمیم گرفتیم بریم سینما یکم استراحت کنیم بعد چند هفته امتحانو فشارای امتحانی که رومون بود
با اینکه فردا امتحانم داشتیم ولی رفتیم:))
با اینکه تقریبا اکثر بازیگرای خوب رو دور هم جمع کرده بودن توی این فیلم ولی اصلا اونجور که انتظار داشتم نبود بلکه خیلی بد بود سرو ته که نداشت محتوایی هم نداشت قسمتای طنزش خیلی کم بود طوریکه یکبار نشد کل جمع حاضر تو سینما بزنن زیر خنده
خلاصه که فقط خستگیمون در شد من چندبار داشت وسطش خوابم میبرد حتی:))
آیسی مانکی لیموناد ولی خیلی چسبید تو اون گرما

اینترنتارو اینجوری کردن

واقعا فکر نکردن ما میخوایم چیکار کنیم؟

کارای بیمه؟

کارای مقالم

کارای زبانم 

کارای تحقیقاتیمون

همه چی رو هواست

یعنی حتی کلاسامونم نمیدونیم تو چه تایمی برگزار میشهو کدوم کلاسیم چون کل برنامه تغییر کرده از هفته قبل‍♀️

من نشستم دارم یک خط درس میخونم نیم ساعت حرص میخورم فقط

 

بعد رفتن همه چیو الکترونیکی کردن:///////

تازه مشکلات من مشکلات خیلییییییی کوچیکیه در نبود اینترنت خیلی از کارا رو هواس الان


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

راه مقدس؛ اندیشه های مقدس شرح حال فریا سبزمارکت هیأت امام کاظم علیه السلام صندلی اداری ارگونومیک طراحی سایت | سایت گوگل جایی برای نگفته ها (آیُرَکان (در یک گویش پهلوی ، به معنی مکان آتش یا آتشگاه